بانکهای شمش مراکزی هستند که باهدف نگهداری فیزیکی طلاایجاد گردیده و وظیفه بازار گردانی طلا را به عهدهدارند. بانکهای مرکزی اصلی و IMF ارتباط نزدیکی با بانکهای شمش داشته و بخش عمدهای از سرمایهگذاریهایشان در طلا از کانال این بانکها عبور میکند. از بانکهای شمش معروف در جهان میتوان به Barclays Bank، Deutsch Bank، Goldman Sachs، HSBC Bank و JP Morgan اشاره کرد. این بنگاهها، بازار سازان بازار شمش لندن (LBMA) بوده و موجب افزایش نقد شوندگی بازار میشوند. بانکهای شمش اغلب فعالیت خود را با استفاده از اهرم انجام میدهند.
برای درک بهتر مفهوم اهرم در بازار طلا به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید یک بانک شمش قصد فروش 50 تن طلا در بازار را دارد و در نظر دارد این میزان طلا را از بانک مرکزی فرانسه استقراض نماید. به این عمل در بازارهای مالی، فروش استقراضی گفته میشود. بانک شمش نیز پس از پرداخت بهره، طلای استقراضی را در بازار به فروش میرساند. تا اینجای کار همهچیز معمول و عادی است اما مشکل ازآنجا ناشی میشود که بانک مرکزی فرانسه طلایی را که قرض داده افشا نمیکند؛ بنابراین مانده طلای نزد بانک مرکزی فرانسه دستنخورده محسوب شده و در این شرایط در بازار نیز 50 تن طلای اضافی وجود دارد؛ بنابراین تلقی بازار، وجود 100 تن طلا خواهد بود.
این مثال اتفاقی است که در بازار طلا بهوفور اتفاق میافتد و نشاندهنده این موضوع است که بازار طلا بازاری بسیار اهرمی است. بهطوریکه شاید بتوان ادعا کرد که ذخایر طلا به دلیل وجود اهرم، عملاً دو برابر ذخایر واقعی در نظر گرفته میشوند. درست به همین دلیل است که فدرال رزرو تحتفشارهای بسیاری است تا شفافیت اطلاعاتی خود را از طریق افشای معاملات با بانکهای شمش افزایش دهد که این مهم میتواند تصمیمی مطلوب و مناسب باشد. مادامیکه شفافیت کافی در بازار فیزیکی شمش وجود نداشته باشد و هیچ اطلاعاتی از میزان شمشهای قرض دادهشده و قرض گرفتهشده در دست نباشد اولاً برآورد میزان ذخایر موجود طلا، کاری تقریباً محال بوده و ثانیاً پیشبینی و درک تصمیمات بانکهای شمش نیز برای تحلیل گران فرآیندی دشوار خواهد بود.